کتاب حباب شیشه

اثر سیلویا پلات از انتشارات باغ نو - مترجم: گلی امامی-برترین رمان های گاردین

بل جار تنها رمان نوشته شده توسط نویسنده و شاعر آمریکایی سیلویا پلت است. اوایل سال 1963 تحت نام مستعار ویکتوریا لوکاس منتشر شد، این رمان نیمه ایبوتیک است، با نام مکان ها و افراد تغییر کرده است. استر گرینوود درخشان، زیبا، بسیار با استعداد و موفقیت آمیز است، اما برای آخرین بار به آرامی در زیر به سر می برد. سیلویا پلات، در استاد کارآموز و تحسین برانگیزش، به طرز شگفتآمی، خواننده را با فروبستگی استرها به شدت ترسیم می کند، که دیوانگی او به طور قابل ملاحظه ای واقعی و حتی منطقی می شود. نفوذ عمیق به گوشه های تاریک و خشن ترین روح انسان، بل جار یک پیشرفت خارق العاده و یک کلاسیک آمریکایی غریب است.


خرید کتاب حباب شیشه
جستجوی کتاب حباب شیشه در گودریدز

معرفی کتاب حباب شیشه از نگاه کاربران
4.5 *

مشاهده لینک اصلی
در 11 فوریه سال 1963، سیلویا پلات گاز را عوض کرد و سرش را در یک فر قرار داد. این اطلاعات به طور عجیب و غریب از قسمت پشت The Bell Jar از دست رفته است، که تنها تاریخ مرگش را نشان می دهد، به طوری که در پایان یک زندگی طولانی و بدون تردید بی سر و صدا رها می شود. من این نادیده گرفتن را از بین برده ام، زیرا مرگ پاتها هر صفحه ای از این داستان زیبایی نوشته شده به صورت نیمه سخنرانی یك خانم را كه دیوانه می شود، غافلگیر می كند. در واقع، زمانی بود که احساس کردم او نشسته بر روی شانه من به عنوان یک فرشته روحانی. بل جار از شهر نیویورک شروع می شود و در تابستان آنها روزنبرگ را از بین می برند. رابرت استر گرینوود، کارآموزی معتبر با مجله مد است. این کتاب زمانی شروع می شود که او در این زمان به خوبی می آموزد و سخت است که تصویری از شیطان نداشته باشد. پرادا: زن جوان زیبای زنانه، مارتی در یک دست، پالتو زنانه پشمالوی در طرف دیگر، پاشنه بلند استیلتو . همانطور که کتاب به جلو حرکت می کند، خواننده به یک زن جوان افسون خورده و غم انگیز معرفی می شود. دورتر از داستان، عجیب و غریب به چیزی تیره تر تبدیل می شود. قدرت در این کتاب این واقعیت است که استر، روایت در شخص اول، هرگز بیرون نمی آید و می گوید، @ سپس دیوانه شد. @ در واقع، به استثنای مرجع مختصر Esther به آینده خود را به عنوان عاقل، زن متاهل ( اگر تنها ...)، حوادث در زمان واقعی در جریان است، با استر در مورد آینده و آینده او به عنوان خواننده مطمئن نیست. اواسط بخش این کتاب، استراس به طور دقیق و دقیق تجزیه می شود: یک جانبه از پزشکان؛ مادر که نمی فهمد و می خواهد او را از آن بیرون بکشد؛ زندگی در یک پناهندگی الکترو شوک درمانی؛ درمان با انسولین؛ یک @ Negro @ پرستار کمک می کند که دو نوع لوبیا را تغذیه کند. پلت شفافیت صادقانه دارد. او جزئیات از دست دادن بکارت خود را با تقلید است که تعجب آور است حتی امروز، و نه به ذکر تاریخ زمانی که آن را برای اولین بار منتشر شد. این کتاب بسیاری از بازخوردهای را به خود اختصاص می دهد. این خجالت آور است، صادقانه و غیرقابل انکار است. این نیز به یک تکه امید بستگی دارد. البته خواننده می داند که هیچ امیدی وجود ندارد و در نهایت شیاطین برنده شدند. من این کتاب را پیشنهاد می کنم و بسیار؛ من نمی خواهم آن را در شب کریسمس بخوانم، همانطور که من غیر قابل توضیح دادم.

مشاهده لینک اصلی
خوب، من می دانم این یک کلاسیک است، به خوبی نوشته شده است، و غیره. رتبه بندی من بر روی نوشتن نیست، اما صرفا بر روی چقدر از خواندن کتاب لذت بردم و من از آن لذت بردم. از همان ابتدا، حتی قبل از فروپاشی او، من بسیار کمی برای مراقبت یا ارتباط با استرس پیدا کردم. او به نظر می رسد سمبلیک، ناسزا، خود مهم و دستکاری است. من فقط صاف کردنش را دوست نداشتم. بنابراین هنگامی که او واقعا دچار اختلال ذهنی شد (در حقیقت، حتی قبل از آن) من، به عنوان یک خواننده، می خواستم کتاب را ببندم و از او دورتر شوم، تا اینکه خواندنش را ادامه دادم و او را از طریق آن دیدم. وقتی این کتاب را تمام کردید، آن را بیشتر از یک دستاورد تسکین داد. این یک داستان است که من همیشه میخواهم دوباره ببینم صحبت از خودکشی در The Bell Jar وجود دارد و آن را به وضوح توصیف می کند که چگونه می تواند به یک افسردگی تبدیل شود. من آن را برای آنچه که آن را است، اما آن را فقط فنجان چای من تحسین است. آن را به من احساس غم و اندوه و ناامید شد. به همین ترتیب، دختر، Interrupted by Susanna Kaysen را توصیه می کنم. من احساس کردم که بیشتر درگیر این موضوع هستم و احساس کردم که کمی در مورد موضوع آموختم.

مشاهده لینک اصلی
این فکر که من ممکنه خودم رو بکشم، به طرز آرامش به عنوان یک درخت یا یک گل شکل می گرفتم. این را با سرعت اجباری یک قطار فرار خواندم. سیلویا پلات تنها رمان نوشته شده به زودی قبل از او خودکشی را به داستان از زندگی غم انگیز خود را بافته شده است و از طریق شخصیت استر گرینوود، زن جوان مبارزه با ناامیدی و افسردگی فوق العاده است. از آنچه که باید الهام بخش زمان در استرها زندگی - یک ماه در نیویورک و یک کارآموزی در مقطع کارشناسی. در عوض، او در همه چیز فریب و پوچی پیدا می کند و اغلب او را به خلوت، سکوت و مرگ می چسبانند. نور خورشید بی رنگ در بالای سر آسمان خیره شد. من می خواستم خودم را روی آن بچرخانم تا زمانی که بزرگ شدم و نازک و ضروری به عنوان تیغه چاقو بودم. اسباب بازی هایش با ایده های خودکشی در مورد کتاب بیشتر. زندگی او در انزوای انحرافی استوار است، که به خوبی توسط ایده ی بودن در زیر جرقه، که خفه می شود و immobilizes. مجهز به هوای زنگ شیشه ای دور از من و من نمی تواند stir.Her فرود به جنون، و مبارزه خود را در برابر زندگی او را به پناهندگی می برد، جایی که او درمان های الکتروشوک و روان درمانی را دریافت می کرد. به طوری که او از تجربیات نوشت، Plath قطعه قطعه ای از لحاظ دردناکی واقع گرایانه از ذهنیت فردی که در لبه های جهان قرار دارد. استر در یک پنبه ضخیم پوشیده شده است که از طریق آن هیچ کس نمی تواند او را لمس کند، ناامیدی ناامید شده. این کتاب در آن جنبه وحشت زده شده است و من را بیمار کرده است؛ زیرا این موضوع برای نویسنده و بسیاری دیگر از آن ها رنج آور بوده است. همچنین Plot در ارتباط با محدودیت های اجتماعی است که مانند یک ژاکت مستقیم، هویت زنان را به هم متصل می کند. استر از نظر زندگی معمولی 1950 می تواند فکر کند. هنگامی که شما ازدواج کرده اید و فرزندان داشته اید، زندگی شستشوی مغزی است و بعد از آن در بعضی از دولت های خصوصی و دولتی توهین آمیز به عنوان برده اید. مردان در این کتاب عمدتا ستمگر، علیرغم اینکه متخصصان فکری او هستند. او رویای نویسندگی کتابهای شعر را میخواهد، اما به نظر میرسد که با آنچه که او به عنوان مسیر ناگزیر، محکوم به نظر میآید، مطابقت دارد. آن را بسیار قابل خواندن، با بینش پر زرق و برق و تصاویر را در دنیای درونی استر گرینوود، و مردم uncompreumbering در اطراف او. این باعث می شود که آرزو کنم که به نحوی این بینش برای پایان دادن به سیلویا پلت، برای بلند کردن شیشه جرنگ، ترجمه شود. در مورد استر، ما اجازه می دهیم که یک چشم انداز امید داشته باشیم. من یک نفس عمیق کشیدم و به آرامش قلبم گوش دادم. من هستم هستم هستم

مشاهده لینک اصلی
من احساس می کردم که گذشت زمان من را بیقراری دیدم کمی خوب بخواند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب حباب شیشه


 کتاب Little Women
 کتاب Emma
 کتاب Lord of the Flies
 کتاب Brave New World
 کتاب The Picture of Dorian Gray
 کتاب Wuthering Heights